اهوراجوناهوراجون، تا این لحظه: 10 سال و 27 روز سن داره

روزمرگی های اهورای شیرینم

گل نانازم ده روزه که اومده تو ماه هشتم زندگیش...

عشق مامان سلام مامانو ببخش که دیر دیر وبتو آپ میکنم ولی واقعا هیچ وقت آزادی برام نمیمونه از وقتی مدرسه ها باز شده...ده روز از 7ماهگیت گذشته والان تو ماه هشتم زندگیت وارد شدی.همه ی دلخوشی من تو زندگیمی اگه همه ی غصه ی دنیارو هم تو دلم داشته باشم به صورت ماهت که نگاه میکنم همه ی بدیها و غمهای دنیا فراموشم میشه...تو جایگزین همه ی نداشته های منی،وجودم به نفسات بنده،..وقتی از مدرسه برمیگردمو بغلت میکنم اینقد خوشحالی میکنیو خودتو محکم بهم میچسبونی که تموم خستگیا از تنم میره..بعدشم اینقد تندتند شیر میخوریو حین شیرخوردن یقه لباسمو محکم میگیری تو دستت مثه اینکه میخوام فرار کنم...تاسوعا عاشورا و چندروز بعدش رفتیم خونه دایی مجتبی،خیلی خوب واسه روحیمو...
28 آبان 1393
1